به جز غم تو که با جان من همآغوشست مرا صدای تو هر صبح و شام در گوشست
چراغ خانه چشم منی نمیدانی
که بی تو چشم من و صحن خانه خاموشست قسم به زلف سیاهت چنان پریشانم که هر چه غیر تو از خاطرم فراموشست ز چشمم ای گل مهتاب خفته در پس ابر چو ماه
رفتی و شبهای من سیهپوشست هزار شکر که گر غایبی ز دیده ما
غم فراق تو با اشک من همآغوشست پرندهای که غزلخوان باغ بود پرید کنون ز داغ عمش باغ سینه گلجوشست
برچسب : نویسنده : rahepaiizia بازدید : 173