لعنت به فاصله ها ...

ساخت وبلاگ

بی تو آسوده نشد حنجرِه ام از گله ها
شکوه ها می کند از فاصله ها فاصله ها

باز صبح دگر و چشم به در دوخته ام
همچو دیروز و پریروز، پر از ولوله ها

خسته ام بس که سراسیمه دویدم بیرون
پای احساس، پر از خار، پر از آبله ها

شرح ِ دلتنگی ِ تو وزن گرفت از غزلم!
گم شدی در من و من بین ِ ورق باطله ها!

در شبم یاد ِ تو می آید و عطر ِ تو عزیز
وقت ِ بوئیدن ِ بالشت ِ پَر ِ چلچله ها

من به روی گسل ِ خاطره ها میلرزم
گریه آوار شده بر دل ازین زلزله ها

شاید غمگین شاید دلتنگ...
ما را در سایت شاید غمگین شاید دلتنگ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : rahepaiizia بازدید : 8 تاريخ : چهارشنبه 30 خرداد 1403 ساعت: 13:14