شب مهتابی

ساخت وبلاگ

اينجا براي از تو نوشتن هوا كم است

دنيا براي از تو نوشتن مرا كم است

اكسير من نه اينكه مرا شعر تازه نيست

من از تو مي نويسم و اين كيميا كم است

مهتاب مي تابد، مرغ شب خواب است ،ستاره ها نيز خواب آلوده اند و گاه و بيگاه چشمانشان را به روي هم مي بندند و من در ميان چشمك ستارگان بيدارم ،بيدارم و در اين آسمان به دنبال تو مي گردم وبه تو مي انديشم و منتظرشهابي هستم تا قاصدسلامم به تو باشد .

آسمان را سكوتي سرد فرا گرفته است اما قلبم شهر سكوتي است پر از فرياد بي صدا،پراز هياهو ،پر از شور،صداي قلبم و فريادهايش فقط يك چيز است و آن هم تو ....

با صداي بي صدايي تو را فرياد مي زنم و تو را مي خوانم ،كجايي تا نداي قلبم را گوش فرادهي و لبيك گويي

آخرين ذكري كه هر شب در خاطرم ماند زدوست

اولين يادي كه هر صبح از خاطرم خيزد تويي

کاش می شد که در این حلقه شبی از شب ها
دست در دست تو ای خوب ترین بگذارم

من که تا عشق تو باقی ست، زمین گیر توام
لااقل لطف کن از روی زمین بردارم

شاید غمگین شاید دلتنگ...
ما را در سایت شاید غمگین شاید دلتنگ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : rahepaiizia بازدید : 181 تاريخ : شنبه 4 اسفند 1397 ساعت: 21:08